هرگاه از شدت تنهایی اعتمادی دوباره به سرم بزند
خنجر خیانتی را که در پشتم فرو رفته در میاورم،
می بوسمش،
سیقلی عاشقانه،
اندکی نمک به رویش،
نوازشش کرده دوباره بر سر جایش میگذارم...
از قول من به ان لعنتی بگویید
خیالش تخت من دیوانه هنوز
به خنجرش هم وفادارم!!!
|